نماز ميت به امامت نائب رئيس اول مجلس شوراي اسلامي بر پيكر پاك شهيد "صانع ژاله " اقامه شد.
وداع ياران دبستاني با "ژاله خونين "- 17
مراسم تشييع پيكر پاك دانشجوي بسيجي شهيد "صانع ژاله " صبح امروز (چهارشنبه) از مقابل دانشگاه هنر تهران آغاز شد.
دانشجويان و اقشار مختلف مردم در اين مراسم حضور بسيار پرشوري داشتندو شعارهايي عليه سران فتنه سر داده شد. حاضران در مراسم تشييع پيكر پاك شهيد صانع ژاله با سر دادن شعارهاي "مرگ بر موسوي "، "مرگ بر كروبي "، "مرگ بر خاتمي " و "مبارك ايراني اكبر رفسنجاني " خشم و انزجار خود را به نمايش گذاشتند.
پيكر پاك اين شهيد از دانشگاه هنر تا دانشگاه تهران در خيل انبوه دانشجويان و اقشار مختلف مردم تشييع شد و در محل نماز جمعه تهران هم نماز ميت به امامت حسن ابوترابيفرد نائب رئيس اول مجلس شوراي اسلامي بر پيكر پاك اين شهيد اقامه شد.
براساس اين گزارش، حجتالاسلام و المسلين عليرضا پناهيان و روحالله حسينيان هم در جمع دانشجويان سخنراني كردند.
ورود چند ضدانقلاب در تشییع صانع ژاله
اخبار رسيده حاكي از افزايش تعداد تشييع كنندگان پيكر شهيد صانع ژاله در چهارراه وليعصر است.
از مراسم تشييع پيكر شهيد صانع ژاله دانشجوي دانشگاه هنر تهران كه از دقايقي پيش از مقابل دانشگاه هنر تهران واقع در چهار راه وليعصر آغاز شده است، هر لحظه بر تعداد مردم و دانشجويان در محل تشييع جنازه اين شهيد بزرگوار افزوده ميشود.
بر اساس اين گزارش، در حال حاضر محوطه دانشگاه هنر تهران مملو از تشييع كنندگان شده است و حاضرين مجبور به حضور در چهارراه وليعصر شدهاند و هر لحظه بر تعداد تشييع كنندگان افزوده ميشود.
بر اين اساس، چهار دختر منتسب به جريان فتنه نيز در حالي كه موهاي خود را سبز رنگ كرده بودند قصد اخلال در تشييع جنازه شهيد ژاله را داشتند كه با واكنش مردم و دانشجويان مواجه شده و محل تشييع را ترك كردند.
براین اساس خبرنامه دانشجویان درخبری نوشت: نویسنده کتاب دا از لحظاتی می گوید که جنازه شهدا توسط منافقین دزدیده می شود که در ذیل می آید:
این بار ناهید همراه مرد جوانی آمده بود. مردی ریز نقش با قدی کوتاه و لاقر اندام که پیراهن سفیدش را روی شلوارش انداخته بود. مرد غیر منطقی و سرسختی به نظرم آمد، که نمی شد با او حرف زد، نزدیک که شدند، پرسید خواهر حسینی کیه؟
گفتم: منم. کاری داشتید؟
با لحن سرزنش آمیزی پرسید: می خواهم ببینم چرا می خواید اینجا بمونید؟ با اجازه کی موندید؟
گفتم: این دفعه اولم نیست که اینجا می مونم با اجازه پدرم اینجام. ضمنا اشکال اینجا موندن از نظر شما چیه؟
گفت: اشکال، اشکال که به خاطر خودتون می گیم. اینجا امنیت نداره. شما هم یه خانم جوان هستید. مردها باید بیایند به کارهای اینجا برسند.
گفتم: من این ها رو می دونم. اتفاقا چون اینجا امنیت نداره من می مونم. شهدای ما اینجا تنهان. هیچ کس به فکر حفاظت از اینها نیست. مرد کو بیاد اینجا؟ مرد ها رو بیارید. شما هم خودت بیا واستا ما میریم.
گفت: من که نمی تونم. کلی کار سرم ریخته تازه شهدا محافظت می خوان چی کار؟
گفتم: تشریف بیارید بهتون نشون بدم.
راه افتادیم و رفتیم جلوی غسالخانه شهدایی که راه به راه خوابانده بودیم را نشان دادیم و گفتم: اینها محافظت می خوان. شبها وقتی سگ ها حمله ور می شند، شما کجایی ببینی اینجا چه خبر می شه؟
دیشب کلی حواسمون بوده باز امروز می بینیم سگ ها زمین جنت آباد رو کنده اند تازه سازمان مجاهدین هم از یک طرف.
مردم جنازه بردند بیمارستان طالقانی وقتی رفتند پس بگیرند بیمارستان نداده، گفتند نامه بیارید. معلوم شده نیروهای سازمان مجاهدین جنازه ها رو گرفتن، بردن توی شهر های دیگه به اسم شهدای سازمان مجاهدین تبلیغ کرده اند و جنازه رو خاک کرده اند.
اگر حمله ای بشه چه از طرف سگ چه از طرف منافقین و مجاهدین از این چند تا پیر زن و پیر مرد توی جنت آباد چه کاری بر میاد؟!
گفتنی است شبکه های ضد انقلاب در پی شهادت شهید ژاله اعلام کردند در تشییع جنازه این شهید حاضر خواهند شد.
پاسخ به هفت پرسش درباره رابطه موسوي و رجوي
سوال 1- اگر مسعود رجوي به مناسبتي از وزارت كشور جمهوري اسلامي درخواست مجوز راهپيمايي كند و هواداران خود در داخل ايران را در ساعت خاصي به حضور در خيابان خاصي فرا بخواند، آيا كسي خواسته او را اجابت خواهد كرد؟
پاسخ: گروه رجوي به دليل جنايات گسترده در دهه 60 و همدستي با صدام، آنقدر نزد مردم ايران منفور است كه هيچكس جرأت نمي كند به طور علني از مريم يا مسعود رجوي حمايت كند و خواسته منافقين را اجابت نمايد.
سوال 2- آيا از جمعيت 75 ميليون نفري ايران هيچكس طرفدار گروههاي رجوي يا تندر يا ريگي يا پژاك يا سلطنت طلب نيست؟
پاسخ: نه اينكه اصلاً هيچكس نباشد اما تعداد اين عده نسبت به كل مردم ايران تقريباً هيچ است و با توجه به سابقه و ماهيت تروريستي اين گروهكها، البته نيروهاي انتظامي و اطلاعاتي هرگز اجازه هيچ تحركي به آنها نمي دهند.
سوال 3- اگر همين طرفداران اندك گروههاي محارب، اميدي و فرصتي براي عرض اندام و تجمع و عمليات پيدا كنند آيا از اين فرصت استفاده نخواهند كرد؟
پاسخ: اگر اميدوار شوند و انگيزه و امكان پيدا كنند، طبعاً از فرصت براي اعلام وجود و تجمع و عمليات استفاده خواهند كرد.
البته لازم به يادآوري است از همان ابتداي پيروزي انقلاب سرويسهاي جاسوسي غرب به مخالفان موثر جمهوري اسلامي پناه و امكانات داده و آنها را براي هرنوع خرابكاري و ضربه نظام مجهز كردهاند. در اين مدت اين افراد چندان هم بيكار نبودهاند. آنها از انفجارهاي و عمليات تروريستي اوايل دهه 60 گرفته تا جاسوسي براي صدام و بعد خبر چيني هستهاي براي غرب و اين آخر سري هم ترور دانشمندان هستهاي را در كارنامه دارند. همدستانشان هم در سيستان و آذربايجان غربي عملياتهاي تروريستي بعضاً تكان دهندهاي انجام دادهاند.
سوال 4- اگر يكي از مسوولان سابق نظام كه زماني خدماتي كرده، به مناسبتي از وزارت كشور جمهوري اسلامي درخواست مجوز راهپيمايي كند و هواداران خود را در ساعت خاصي به حضور در خيابان خاصي فرا بخواند، اما همين طرفداران گروههاي محارب با هماهنگي قبلي از فرصت اين فراخوان استفاده كرده و در مركز تهران آشوب و ناامني ايجاد كنند و به عمليات تروريستي دست بزنند، آن وقت تكليف چيست؟
پاسخ: اگر آن مسوول سابق، عمداً و با اطلاع از استقبال سران گروههاي محارب و تروريست چنين دعوتي را انجام داده يا بدون اطلاع چنين كاري كرده اما پس از معلوم شدن تدارك تروريستها براي سواستفاده از اين تجمع، از دعوت خود عقب نشيني نكرده باشد، قطعاً همدست همان تروريستها و در جنايات آنها شريك است.
سوال 5- آن جمعيت بزرگي كه در 25 خرداد 88 به فراخوان موسوي و كروبي به خيابان آزادي تهران آمد، چرا 25 بهمن در صحنه حاضر نشد. آيا عدم حضور آنها به دليل غيرقانوني بودن تجمع و حضور گسترده نيروهاي امنيتي در خيابان نبود؟
پاسخ: اولاً تجمع بزرگ 25 خرداد 88 هم بدون مجوز و با حضور گسترده پليس ضد شورش برگزار شد. ثانياً آن تجمع ناشي از باور پذير بودن دروغ بزرگ تقلب در انتخابات بود. در آن شرايط كه احساسات و هيجان به شكل بيسابقهاي بالا رفته بود و طرفداران موسوي به شهادت نتايج انتخابات در ‹شهر تهران› اكثريت بودند، به دنبال پرچم ‹‹ راي من كجاست›› راه افتادند. بعدها كه نزديكان موسوي رسماً اعتراف كردند سندي براي تقلب و جابجايي گسترده آرا در اختيار نداشتند و نميتوانستند ادعاي خود درباره تقلب گسترده در انتخابات را ثابت كنند، اكثر قريب به اتفاق تجمع كنندگان 25 خرداد 88 به تدريج پراكنده شدند.
در تجمعات بعدي هواداران موسوي به تدريج هواداران گروهكهاي ضد انقلاب و محارب و تروريست نفوذ كردند و كار به جايي رسيد كه در فراخوان 25 بهمن89، تقريباً فقط هواداران گروهكهاي تروريست يا سلطنت طلب به ميدان آمدند.
سوال 6- طبق اصل 27 قانون اساسي مگر برگزاري تجمعات آزاد نيست؟ چرا به موسوي و كروبي و ديگر مخالفان اجازه تجمع داده نميشود؟
پاسخ: طبق همان اصل 27 قانون اساسي و ديگر قوانين ناشي از قانون اساسي، برگزاري تجمع و راهپيمايي، مشروط است و به موافقت وزارت كشور هم نياز دارد.
در شرايطي كه سرويسهاي جاسوسي غرب با تمام توان سعي دارند به داخل كشور تروريست و بمبگذار نفوذ دهند و داخل كشور را ناامن كنند و به آشوب بكشند، طبيعي است كه وزارت كشور نبايد هم با درخواست راهپيمايياي موافقت كند كه راديوي اسرائيل برايش زمينه سازي تبليغاتي ميكند.
در واقع موسوي و كروبي نبايد مدعي اصل 27 قانون اساسي باشند چرا كه طي يكسال و نيم گذشته اين دو نفر بزرگترين ضربه را به جنبه مردمسالاري نظام زدند. آنها علناً و رسماً زمينه حضور ميداني تروريستهاي مجاهدين خلق و تندر را فراهم آوردند و راه را براي استفاده تروريستها از تجمعات خياباني فراهم كردند.
در شرايطي كه موساد و سيا در داخل تهران تروريست مسلح نفوذ داده اند، بايد به وزارت كشور حق داد كه حتي با تجمعات صنفي عادي هم به سختي مجوز دهد چه رسد به تجمعي كه راديو اسرائيل و تلويزيون مجاهدين خلق و گروهكهاي تروريستي وهابي براي آن تبليغ مي كنند.
سوال7- با وجودي كه موسوي و كروبي خدمات زيادي به نهضت امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي كردند، چرا امروز علناً و عملاً براي عمليات تروريستي زمينه چيني مي كنند و در قبال تشويق پرشور رسانههاي انگليسي و آمريكايي و اسرائيلي و وهابي و حتي تروريستهاي مجاهدين و ريگي و پژاك و... سكوت كردهاند؟ چطور ممكن و قابل باور است كه كساني آنقدر مقرب به انقلاب، اينطور با منفورترين دشمنان انقلاب براي عمليات آشوب و ناامني و ترور همدست شوند؟
پاسخ: اولاً چنين موضوعي در تاريخ بي سابقه نيست. در صدر اسلام زبير يكي از نزديكترين صحابي رسولالله (ص) بود و آنقدر به علي (ع) ارادت داشت كه جزو اهل بيت آن حضرت محسوب مي شد و حتي جزو معدود نزديكان امام علي(ع) بود كه در تشيع جنازه حضرت زهرا(س) شركت داشت اما همين زبير به واسطه فرزند نااهل و ناخلفش عبدالله، از راه راست آنقدر منحرف شد كه به روي حضرت علي (ع) شمشير كشيد.
نمونه ديگر: شمر ابن ذي الجوشن در جنگ صفين، در سپاه حضرت علي(ع) شمشير ميزد و مجروح شد و چيزي نمانده بود تا در ركاب حضرت علي(ع) شهيد شود. اما همين مجاهد و ياور حضرت علي(ع) آن فاجعه بزرگ را در كربلا پديد آورد.
در اول انقلاب هم شاهد انحراف و سقوط 180درجه برخي مقربان امام خميني(ره) بوده ايم. بني صدر در سال 57 يار نزديك امام خميني(ره) تلقي ميشد. قطب زاده هم كه اندكي پس از پيروزي انقلاب اعدام شد، جزو هواداران نزديك امام بود و حتي در پرواز تاريخي 12 بهمن 57 به همراه امام از پاريس به تهران آمد...
درباره دليل رسيدن موسوي و كروبي به اين سرنوشت شوم هم البته قضاوت بسيار مشكل است و بايد زمان بگذرد و روشن شود كه چرا اين دو نفر كه زماني خدماتي به انقلاب كرده بودند، امروز به ننگ و ذلت همدستي با مريم رجوي و خوش خدمتي براي اسرائيل تن دادهاند...
به همين دليل هم هميشه بايد دعا كنيم خدا آخر و عاقبت ما را ختم به خير فرمايد.
خائن، خائن است؛ ریشداروفرنگرفته فرقی ندارند
حاج ابراهیم خان کلانتر، هم حاجی بود، هم ریش داشت، بعدا هم لقبدار شد و شد "اعتمادالسلطنه". اما تاریخ به این القاب و دبدبهها و کبکبهها قضاوت نکرد. تاریخ میگوید آقا محمدخان قاجار بنابه اشاره "حاج ابراهیمخان" چنین کرد و چنان کرد و عاقبت بر "لطفعلیخان زند" پیروز شد، بر کرمان تسلط پیدا کرد و مردم را کور کرد و دختران کرمانی را بین سپاهش تقسیم کرد.
حاج ابراهیم خان که هم حاجی بود و هم ریش داشت و هم لقب داشت، سردار سپاه قاجار نبود. حاکم فارس بود و جانشین حاکم "زند". به دلیل اختلافاتی که با دیگر سران زندیه داشت؛ خیانت کرد و راهها را برای سپاه قاجار باز کرد و این شد که کرمان و مردمش به دست آنها افتادند و مابقی ماجرا آن شد که قبلتر شرحش رفت. بعد از این خیانت بود که حاج ابراهیم خان از سوی دربار قاجار مفتخر شد به لقب "اعتمادالسلطنه".
میرزا ملکم خان هم درس خوانده بود، هم فرنگرفته بود و هم خوب کت و شلوار میپوشید و هم بعدها شد ملقب به پدر تئوریک روشنفکری در عهد مشروطه. اما تاریخ به این القاب و دبدبهها و کبکبهها قضاوت نکرد. تاریخ میگوید میرزا ملکمخان، در عهدنامه با انگلستان، هرات را از ایران جدا کرد. امتیازنامه تاسیس قمارخانه درایران یا اصصلاحاً قرارداد لاتاری را به نفع خود بهدست آورد. عدالتخانه شیخ فضلالله را به مشروطه انگلیسی تبدیل کرد. و چنین کرد تا استبداد پهلوی با حمایت انگلیسها بر سر کار آمد.
خائن، خائن است. حاجی و ریشدار و فرنگرفته و درسخوانده هم با هم فرقی ندارند.
2. علیه اهداف هر جامعهای، دو گروه فعالیت میکنند. گروه اول که دشمن بیرونند. تکلیفشان روشن است. خارج از قلعه و حصارهای جامعه قرار دارند و منتظر فرصتند تا بتوانند از حصارها عبور کنند. گروه دوم کسانی هستند که در درون جامعه حضور دارند. این گروه دشمن درون هستند. با فعالیت و تلاش این گروه است که درهای قلعه "زندیه" به روی سپاه قاجاریه باز میشود. دشمن درون میتواند راهی بگشاید تا شیخ فضلالله به پای چوبهی دار برود و رضاخان پهلوی، عامل انگلستان حاکم ایران بشود. این دشمن درون است که حصارها را کنار میزند، در قلعه را میگشاید و راه را برای دشمن بیرون باز میکند.
3. عرصه جنگ نرم، عرصهی اندیشه و معرفت است. امروز دشمن درون نه با حصار طرف است و نه با برج و بارو. دشمن درون، فرصتهای اجتماعی ما را میکشد و تهدیدهایمان را بزرگ میکند. چند وقت پیش شیرینی مشارکت 40 میلیونی مردم در انتخابات را تلخ کرد. اتفاقی که برای شخصیت بینالمللی کشورمان و مذاکرات بینالمللی ایران میتوانست یک فرصت مهم بهشمار آید. بعد از آن در یک انتحار سیاسی زمینههای ایجاد یک "آشوب اسرائیلی" را فراهم کرد تا بتواند تهدیدی که برای رژیم صهیونیستی در منطقه پیشآمده را ضعیف کند. دشمن درون خائن است. در خیانت؛ حاجی و ریشدار، فرنگرفته و درسخوانده با هم فرقی ندارند.
4. تاریخ ثبت میشود و از آن میتوان عبرت گرفت. در میان کتابهای تاریخی، کتابهای خاطرات شهدا جزء سندهای مهم ما هستند. شهید چون صادق است اثرش هم تبلور صداقت اوست.
"به اهواز برگشتم تا بدن و لباسهایم را که آغشته به خون بچهها بود، بشویم. خودم هنوز مجروح نشده بودم. شب را در ستاد خراسان ماندم. در آنجا تلویزیون گزارش تصویری جنگ را پخش میکرد. پیرزنی را نشان داد که ده پانزده تخم مرغ به ستادهای کمکهای مردمی آورده بود. او میگفت فرزندی ندارم که به جبهه بفرستم. ولی سه مرغ خانگی دارم و تخم مرغهایشان را برای رزمندگان آوردهام. دیدن این گزارش آنقدر ما را به هیجان آورد که دلمان میخواست شب و روز با دشمن بجنگیم و ساعتی آرام نگیریم." برگرفته از کتاب بابانظر- خاطرات شهید محمد حسین نظرنژاد.
مردم جامعهی ما چنین مردمی هستند و چنین مردمی با تمام وجود از جامعهشان و حصار امنی که بهدورش کشیدهاند در مقابل دشمن بیرون محافظت میکنند. تا مردم ما، چنین بیدار هستند؛ دشمن درون نمیتواند به یاری دشمن بیرون اقدامی بکند.
خائن، خائن است. حاجی و ریشدار و فرنگرفته و درسخوانده هم با هم فرقی ندارند.
اعتماد السلطنه قاجار هم عاقبت توسط قاجار کشته شد. این عاقبت خائن است که حاجی و ریشدار، فرنگرفته و..
چند گام تا نهروان
آنچه در بعد از ظهر روز دوشنبه 25 بهمن در برخي مناطق مرکزي تهران رخ داد با همه نمونههاي قبلي آن (که در طول سال گذشته شاهد بوديم) به شدت متفاوت بود.
2- آشوبها و ناآراميهاي سال گذشته تا حدودي تحت تاثير فضاي دو قطبي انتخاباتي قرار داشت و از اين رو فضاي عمومي و جنس شعارها (خصوصا در حوادث تابستان سال گذشته) به نوعي به ماجراي انتخابات بازميگشت! (هر چند دخالت رژيم صهيونيستي و دولتهاي آمريکا و انگلستان و فرانسه در حوادث سال 88 اظهرمنالشمس بود و بدون ترديد مسئوليت اصلي اين حوادث برعهده رژيمهاي فوق و در يک کلام استکبار جهاني و صهيونيسم بينالملل است!)
3- اما در حالي که 13 ماه از دي 88 ميگذشت و ديگر شبههاي در خصوص انتخابات باقي نمانده و بالا و پايين جنبش آمريکايي - صهيونيستي سبز! ( حيف رنگ سبز!) بر همه آشکار شده بود به دعوت دو عنصر مفلوک، بازيخورده به آخر خط رسيده، عدهاي خرابکار حرفهاي، سازمان يافته، و افسار دريده به چند خيابان مرکزي تهران هجوم آورده و جان و مال مردم را هدف وحشيگريهاي خود قرار دادند! آنهايي که معناي عبارت وحشيگري را درک نميکنند بايد معناي اين واژه را از دانشآموزان مدرسه دخترانه مکتبالزهرا(س) (واقع در خيابان آذربايجان) سوال کنند! وقتي عربدهکشان مست از باده «بيبيسي» با کندن موانع فلزي وسط خيابان و با سنگ و چاقو و... حمله به مردم را آغاز کردند و چشمهاي اسکبار و نفسهاي بند آمده و صورتهاي از ترس سفيد شده دختربچهها و دانشآموزان اين مدرسه بهترين نشانه وحشيگري گرگهاي دستآموز موساد بود! دختربچههايي که راه بازگشت به خانههايشان از سوي محاربين مسدود شده و مفري براي خود نميديدند! و البته جرم اين محرز بود و مجازاتشان نيز معلوم!
چه جرمي بالاتر از شرکت در راهپيمايي 22 بهمن امسال؟ چه جرمي بالاتر از زندگي شرافتمندانه در نظام جمهوري اسلامي؟
و صد البته که مجازات اين جرايم در قاموس استکبار، دريده شدن با چنگ و دندان محاربين متصل به سيا و موساد تعيين شده بود!
4- شکل و آرايش و نوع حملات و خرابکاريهاي محاربين 25 بهمن تهران دقيقا يادآور عملکرد محاربين و منافقين خلق در 30 خرداد و 5 مهر ماه 1360 بود!
حملات سازماندهي شده به مردم و درگيري حرفهاي با نيروهاي ضد شورش! و البته هجوم وحشيانه به هرکسي که چهرهاي حزباللهي داشت!
از آن پيرمرد متديني که قصد حفاظت از تصوير رهبر انقلاب را داشت تا آن نوجوان باغيرت بسيجي که براي دفاع از دين و اعتقاداتش با دست خالي به وسط خيابان آمده بود! تلاشهاي چندين باره و ناموفق محاربين براي به اسارت درآوردن!! نيروهاي ناجا و بسيج تنها يک نشانه از هدايت شده بودن اين حرکت است.
5- شعارهاي محاربين 25 بهمن نيز همگي هدايت و سازماندهي شده بود. هدف فقط و فقط ولايت فقيه بود! و البته زحمت اين شعارها را نيز سايتهاي رژيم صهيونيستي کشيده بودند!
6- حوادث عصر 25 بهمن 89 حجت را بر همه حتي ديرفهمترين افراد نيز تمام کرد!
غاصبان «تل آویو» و حاکمان کاخهاي سياه واشنگتن و لندن از اسلام و نظام اسلامي و محوريت آن بسيار خشمگين و عصبياند! زلزله در ارکان نظامهاي زنجيري و مطيع صهيونيسم و استکبار در يک ماه اخير و به دنبال آن تقويت جدي مواضع جهان اسلام و انقلاب اسلامي چنان ذهن و زبان حاکمان مستکبر غرب را برآشفته ساخت که براي تسکين خود و تغيير جهت حوادث و منحرف ساختن افکار عمومي جهان از سه دهه ديکتاتوري در جهان عرب با پشتيباني مستقيم جهان ليبرال - دموکراتيک غرب!! چارهاي جز توسل به «عمرسعد» و «شمر» 88 نديدند! و البته «عمرسعد» و «شمر» هميشه در پيش و پس خود «خولي» و «سنان بن انس» و «حرمله» دارند! عصر 25 بهمن حرملهها و خوليها و کفتارهاي آل واشنگتن چند خيابان تهران را به آتش و خون کشيدند. به جا ماندن دو شهيد و تعداد افزونتري مجروح در حوادث اين روز نشان ديگري از سازماندهي دقيق حوادث اين روز است!
7- ديگر اميدي به هدايت دو بازيچه شيطان نيست! ديگر اين دو به آخر خط و به مرز جنون رسيدهاند! ديگر زمان آن رسيده که اين دو «خرمهره» بازي شيطان بزرگ براي نفس کشيدن و آلودن هوا هم از نظام اسلامي اجازه بگيرند!
ديگر حتي يک خط بيانيه هم نبايد صادر شود! توبه گرگ مرگ است! به حرمت تمامي مادراني که در حوادث 25 بهمن از فرط نگراني بچهمدرسهايهايشان جان به لب شدند، به حرمت مردم بيگناهي که امنيت خاطر و اموالشان طعمه آتش خشم کفتارهاي آمريکايي و اسرائيلي شد و به حرمت مقدسترين محور نظام اسلامي که هدف جسارت فرزندان نامشروع سرويسهاي جاسوسي آمريکا و انگلستان و رژيم صهيونيستي قرار گرفت بايد حکم محارب درباره تمامي عوامل و مسببين حوادث 25 بهمن 89 تهران اعمال شود! بنا به فرمايش حضرت روحالله: درنگ امروز فرداي اسارتباري به دنبال خواهد داشت!
8- اجراي حکم الهي درباره محاربين 25 بهمن ماه 89 هيچ ربطي به مسايل سياسي و جناحي و انتخاباتي و... ندارد!
اگر هر فرد ديگري نيز مرتکب چنين جناياتي شد بايستي به عنوان محارب مورد محاکمه قرار ميگرفت!
صرف نظر از همه حوادث و سوابق، 25بهمن 89 روز محاربه با نظام اسلامي بود!
و اين محاربه پاسخي در حد نهروان ميطلبيد!
چشم فتنه بايد از کاسه بيرون بيايد!
تشييع پيكردومين شهيداغتشاشات
شهيد محمد مختاري22 ساله فرزند اسماعيل روز 25 بهمن در اثر تيراندازي عوامل منافقين به شدت زخمي شده و پس از انتقال به بيمارستان به درجه شهادت نائل شد.
پيكر دومين شهيد اغتشاشات اخير بر روي دستان مردم انقلابي كشورمان تشييع شد.
پيكر شهيد محمد مختاري از ديگر كشتهشدگان حوادث اخير به دست عوامل منافقين لحظاتي پيش در دستان جمعي از مردم انقلابي كشورمان از مقابل منزل اين شهيد واقع در شرق تهران تشييع شد.
شركتكنندگان در اين مراسم تشييع، شعارهاي "كروبي موسوي مرگ به نيرنگتان، خون جوانان ما ميچكد از چنگتان "، "لعن علي عدوك ياحسين، كروبي و خاتمي و ميرحسين "، "مرگ بر موسوي "، "مرگ بر كروبي "، "مرگ بر منافق "، "الله اكبر "، و "لا اله الا الله " سر ميدادند.
شهيد محمد مختاري22 ساله فرزند اسماعيل روز 25 بهمن در اثر تيراندازي عوامل منافقين به شدت زخمي شده و پس از انتقال به بيمارستان به درجه شهادت نائل شد.
تجمع غيرقانوني فتنهگران، عناصر منافقين، سلطنتطلبان و اراذل و اوباش در برخي خيابانهاي شهر تهران در روز 25 بهمن موجب بروز اغتشاشاتي شد كه با حضور بههنگام مردم، فتنهگران و ديگر عوامل مزدور مجبور به ترك صحنه شدند.
قطعنامه پاياني مراسم تشییع شهیدژاله
شركتكنندگان در مراسم تشييع پيكرشهيد صانع ژاله در قطعنامه پاياني خود تاكيد كردند: كاسه صبر دانشجويان انقلابي لبريز شده و به قوهقضائيه مهلت داده ميشود تا با منافقان و سران فتنه سريعا برخورد كنند در غير اين صورت دانشجويان به دعوت ملت لبيك گفته و بساط سران فتنه را بر ميچينند.
در پايان مراسم تشييع پيكر پاك شهيد "صانع ژاله "، قطعنامه پاياني اين مراسم توسط يكي از دانشجويان دانشگاه تهران قرائت شد.
در بخشي از اين قطعنامه آمده است: ۲۲ بهمن امسال اوج غم و ماتم استكبارجهاني بود و در جاي جاي ايران اسلامي شور و شوق عظيم ملت ايران را مشاهده كرديم اما نوكران حلقه به گوش آمريكايي دست به كار شده تا كام ملتهاي آزاده جهان را تلخ كنند.
در ادامه اين قطعنامه خاطرنشان شده است: فتنهگران با پررويي تمام در روز ۲۵ بهمن با شيطان بزرگ تشكيك مساعي كرده و با دعوت از منافقان، سلطنتطلبان و تروريستها قصد مقابله با جبهه حق عليه باطل را داشتند اما دوباره نقشه آنان نقش بر آب شد.
در بخش ديگري از اين قطعنامه تاكيد شده است: اغتشاشات ۲۵ بهمن امسال تنها عاملي جهت سنگينتر شدن پرونده سران فتنه و حاميان آنان است.
در ادامه اين قطعنامه با اشاره به اينكه اكنون سران فتنه، استكبار جهاني، منافقان و سلطنتطلبان با تنفس مصنوعي هم ديگر توان مقابله با ملت ايران را ندارند، تصريح شده است: اغتشاشات روز ۲۵ بهمن غمي بزرگ را براي ما فراهم كرد و يار دبستاني ما به شهادت رسيد. اين برادر شهيد از اهل تسنن و از خطه دليرمردان پاوه بود كه از اعضاي بسيج شهر پاوه بود.
در پايان اين قطعنامه با تسليت و تبريك شهادت صانع ژاله از دانشجويان دانشگاه هنر تهران، تاكيد شده است: دانشجويان دانشگاههاي كشور اعلام ميدارند كاسه صبر دانشجويان انقلابي لبريز شده و به قوهقضائيه مهلت ميدهيم تا با منافقان و سران فتنه سريعا برخورد كنند در غير اين صورت دانشجويان كشور به دعوت ملت ايران لبيك گفته و بساط سران فتنه را بر ميچينند.
انتقاد تندسبزها ازپیام جدیدموسوی
پس از افتضاحی که جریان فتنه سبز در روز 25 بهمن در تهران به وجود آورد، میرحسین موسوی که عامل اصلی شهادت دو تن و زخمی شدن تعداد زیادی از هم میهنان ما است در پیامی از عاملان به وجود آورنده این افتضاح، تقدیر و تشکر کرد! نکته تعجب برانگیز این است که...
پس از افتضاحی که جریان فتنه سبز در روز 25 بهمن در تهران به وجود آورد میرحسین موسوی که عامل اصلی شهادت دو تن و زخمی شدن تعداد زیادی از هم میهنان ما است در پیامی از عاملان به وجود آورنده این افتضاح، تقدیر و تشکر کرد! نکته تعجب برانگیز این است که موسوی این اقدام سبزها را در چارچوب انقلاب اسلامی و احیای آرمان های انقلاب اسلامی معرفی کرد! وی در انتهای این پیام این گونه نوشت:
«جنبش سبز همواره با بیگانگان فاصله داشته و اهداف اصلی آن احیای ارزشهای انقلاب و آرمانهای امام راحل و مطالبات آزادی خواهانه و متکثر ملت شریف ایران بوده و همواره تلاش کرده است که از راههای مسالمت آمیز، اهداف خود را با تاکید براصل بنیادین کرامت ذاتی انسان و به رسمیت شناختن حق ملت برای حاکمیت بر سر نوشت خود و اجرای بدون تنازل قانون اساسی دنبال کند. این همراه کوچک شما ضمن تبریک به مناسبت پایداری خیره کننده مردم، شهادت فرزندان عزیز شما ملت سر فراز را تسلیت می گویم.»
جالبی ماجرا در این است که هواداران او و اعضاء جریان سبز که خودشان را بهتر از موسوی می شناسند با انواع و اقسام جملات به وی حمله کرده و عصبانیت خود را از این جملات بی سر و ته نشان دادند. که ما را چه به آرمان امام و انقلاب!
سایت ضد انقلاب «خودنویس» در مطلبی با عنوان «پیامی منسوب به موسوی، با اما و اگرهای فراوان» نوشت:
در روز دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۹، تعداد زیادی از کسانی که به خیابانها آمدند، مخالفان ولایت فقیه و رهبری نظام بودند و نگاهی به دور از اصلاحطلبان داشتند. اما انتشار بیانیهای منسوب به میرحسین موسوی از سوی سایت کلمه که به شدت در راستای بیانیه حزب مشارکت و سخنان هاشمی رفسنجانی بود، تعدادی از روزنامهنگاران افراد نزدیک به جنبش سبز را با تعجب بسیاری روبرو کرد.
برخی از فعالان آنلاین، متن نامه را تفرقه انگیز دانستهاند. یکی از این فعالان مینویسد: «در اینکه حق دارند بگویند هرچه می خواهند بحثی نیست ، اما از منظر سیاسی متن هوشمندانه ای نیست و تفرقه انگیز است . خیلی ها به موسوی و کروبی انتقادات فراوان دارند ، اما می دانند گفتنش در این روزها از درایت بدور است و گرنه بحث بر سر حق و ناحق نیست . متن این نامه قدری ناشیانه است و بهمین دلیل شک برانگیز». یکی دیگر میگوید: «من به صحت این بیانیه شک دارم».
یکی دیگر در فیسبوک نوشته است: «این بیانه را مشاور حقوقی و ارشد موسوی، اردشیر امیر ارجمند، صادر کرده است. در این شک نکنید. به چند دلیل اولا آنچه در بارهی پیروزی برای جنبش مردم آمده است چند روزی است که از طرف این شخص مدام تکرار می شود. آنچه که موج سواری بیگانهها نامیده شده، روز ٢٥ بهمن از چند طرف از ایشان خواسته شده بود که بیانیهای صادر شود تا جلوی سوء استفاده حکومت گرفته شود.
به نظر می رسد که توهمات موسوی و کروبی روز به روز در حال افزایش است. آخر چگونه می توان عمل سبزها را در چارچوب انقلاب و آرمان های انقلاب دانست در حالی که به اذعان خود سبزها در همین روز 25 بهمن مهم ترین شعار آنان «مرگ بر ولایت فقیه» بوده است. آنان عکس امام خمینی را پاره کردند و به زنان محجبه حمله ور شدند. آیا اینها هم در چارچوب آرمان های انقلاب اسلامی بوده است؟ از طرف دیگر محسن کدیور، عضو اصلی اتاق فکر لندن و مشاور جریان فتنه سبز چند روز پیش در پاسخ به خبرنگاری که از او سوال پرسیده بود مدل مطلوب حکومتی شما چیست جواب داد: «مدل دموکراتیک سکولار»!
به گزارش خبرنگار بولتن درگیری شدیدی بین اندک هواداران باقی مانده سبزها در فضای سایبر در گرفته است به طوری که به نظر می رسد ریزش های شدیدی در بین همین تعداد محدود صورت بگیرد.
عکسهایی که کار دست صهیونیستهای ایران داد!
بالاترین: اگر اين تصاوير و فيلم هايي كه ما مي بينيم اسمش راهپيمايي است، پس هر روز خدا ، در اين سيصد و شصت و پنج روز ، در تهران راهپيمايي است! ... اگر متولیان جنبش سبز صداقت داشتند «مردرندانه» براي حركت براندازانه تقاضاي صدور مجوز از حكومت نمي كردند...
محافل سياسي و رسانه اي ضد انقلاب كه در تدارك آشوبگري ناكام براي 25بهمن نقش آفريني كرده بودند، نسبت به سرخوردگي ناشي از اين اقدام كور و منجر به شكست ابراز نگراني مي كنند.
اگرچه موج «روحيه درماني» و «تلقين» در فضاي رسانه اي ضد انقلاب فعال است، اما برخي از اين محافل معتقدند نبايد دست كم خود را گول بزنند و تا كار افسردگي و سرخوردگي بيخ پيدا نكرده اند چاره اي بينديشند. استناد اين محافل به سر جمع چند عكس و ويدئوي افتضاحي است كه توانسته اند پس از يك هفته تبليغات پرحجم از ترافيك خيابان هاي مركزي شهر تهيه كنند! يكي از بالاتريني ها به طنز نوشت: اگر اين تصاوير و فيلم هايي كه ما مي بينيم اسمش راهپيمايي است، پس هر روز خدا در اين سيصد و شصت و پنج روز در تهران راهپيمايي است. توي اين عكس ها و فيلم ها كه تا چشم كار مي كند موتور و خودرو است. پس مخالفان كجا بودند؟ نكند همين راننده ها مشغول راهپيمايي بوده اند و ما خبر نداريم.
يادآور مي شود بهترين عكسي كه مشتركاً از سوي بي بي سي، جرس، كلمه، راديو فردا و بالاترين درباره سناريوي 25 بهمن مورد استناد قرار گرفته، يكي از تقاطع هاي خيابان انقلاب را با حدود 10 پليس و 20 تا 30 نفر عابر و ده ها خودرو نشان مي دهد!! مجموع اين تصاوير و ويدئوها نيز به تعداد انگشتان 2 دست نمي رسد!
گفتنی است کلمه هرچه در موتور جستجوگر google با عنوان 25 بهمن یا عکسهای 25 بهمن جسجو کرد حتی یک عکس نیز پیدا نکرد! شما هم می توانید با این تفریح جالب را از طریق لینک زیر تکرار کنید!
سرچ گوگل برای عکسهای 25 بهمن
اما يكي ديگر از كاربران بالاترين نوشته است: در نبود رهبر براي جنبش بايد از همديگر بپرسيم خب كه چي؟ بعدش چي؟ همين حالا نوعي سردرگمي پديدار شده و اگر فكري نشود به سرخوردگي هم مي رسد.
ضد انقلاب ديگري مي نويسد: اومديم تو خيابون كه چي؟ دور هم قدم بزنيم؟! آخه من نمي فهمم چرا حركت هاي ما اين قدر عقيم است. خب بابا يه تجمعي، يه حركتي. مي گويند، كه ثابت كرديم زنده ايم. خوب اينو كه خودم هم مي دونستم زنده ام.
سايت ضد انقلابي خودنويس نيز در مطلب مشابهي يادآور شده است: اين هم بيست و پنجم. بعدش چي؟ نمي خواهم كسي رو نااميد كنم ولي كه چي؟ موسوي و كروبي چه كاره اند؟ آيا ما بايد سالي يكي دوبار بياييم و كتك بخوريم [نويسنده خارج كشور حضور دارد!]؟ كماكان بايد حس تهوعي را داشته باشيم كه نه آن طرفي مي شود و نه اين طرفي؟
داريوش سجادي از مخالفان مقيم آمريكا نيز در وبلاگ خود اين گونه نوشته است: سران اپوزيسيون در رويايي شيرين مي گفتند 25 بهمن روز تصاحب ميليوني خيابان هاست، تصوري كه در 25 بهمن چون برف در مقابل خورشيد آب شد و حضور آنان به چند تجمع پراكنده منحصر گرديد. علي رغم اين شهر آشوبي و شعارهاي ساختارشكن، حركت 25 بهمن را بايد به نوعي يك شوخي تاريخي تلقي كرد كه از حجم بالايي از توهم نيز برخوردار بود.
وي ادامه مي دهد: شوخي بود چون ميان حمايت و همبستگي با قيام ملت مصر ظاهراً دچار نسيان شده بودند كه همان كساني هستند كه شعار نه غزه نه لبنان سر مي دادند. كسي كه اين شعار را داده با شفاف ترين صورت در حال اعلام اين اعتقاد است كه ظلم ستيزي و دفاع از مظلوم محلي از اعراب براي او ندارد. بنابراين براي حاملان چنين تفكري مفهومي ندارد تا صداي اعتراض خود را متوجه اقدامات و جنايات ظالمانه اسرائيل يا حسني مبارك عليه مردم غزه و لبنان كنند. لذا در حالي كه طي يك سال گذشته هيچ گاه نشد اين دسته از سبزها در هيچ كجا برائت خود از آن انديشه هاي آپارتايدي را اعلام كنند بر همين اساس ادعاي اعلام همبستگي و حمايت تصنعي امروزشان از مبارزات ظلم ستيزانه مظلومان مصري عليه همان دولتي كه سال گذشته مظالمش در غزه ارزني از تالم در خاطر مبارك ايشان را فراهم نمي كرد؛ چنين نوع دوستي با تاخيري را نمي توان جز «شوخي كردن» با قوه عاقله افكار بين الملل نام ديگري گذاشت؛ توهم آنها همه اين است كه معارضه با جمهوري اسلامي را آسان مي پندارند. آنها چه خوش بدارند و چه خوش ندارند نظام جمهوري اسلامي ايران برخلاف مصر نظامي وابسته به كشورهاي خارجي نيست كه بتوان با فلج كردن آن از طريق شهرآشوبي، اربابان خارجي اش را متقاعد به كنار گذاشتن ايشان كرد. ترش يا شيرين، حكومت جمهوري اسلامي نظامي است مستقر و مستقل و مسلط كه برخوردار از پايگاه مردمي قابل وثوق و اعتنائي نيز هست. حكومت در ايران كماكان برخوردار از يك عقبه مردمي و ثابت قدم و اكثريتي است و اگر خداي نكرده روزي همين نيروهاي نظامي و انتظامي صحنه را بنفع توده هاي طرفدار جمهوري اسلامي خالي كرده و ميدان را عملاً واگذار به شهروندان حامي حكومت و مخالفش كنند چه جدال خون چكاني را مهيا مي كنند. در كنار اين شوخي و توهم جنبش سبز كماكان از عنصر بي صداقتي نيز رنج مي برد. متوليان اين جريان نه با هم مي توانند صادق باشند و نه با خود كه اگر صداقت داشتند «مردرندانه» براي حركت براندازانه تقاضاي صدور مجوز از حكومت نمي كردند.
چه کسی باور میکند که ما طرفدار مردم مصر هستیم؟!
محافل سیاسی و رسانه ای ضد انقلاب که در تدارک آشوبگری ناکام برای 25بهمن نقش آفرینی کرده بودند، نسبت به سرخوردگی ناشی از این اقدام کور و منجر به شکست ابراز نگرانی می کنند.
اگرچه موج «روحیه درمانی» و «تلقین» در فضای رسانه ای ضد انقلاب فعال است، اما برخی از این محافل معتقدند نباید دست کم خود را گول بزنند و تا کار افسردگی و سرخوردگی بیخ پیدا نکرده اند چاره ای بیندیشند. استناد این محافل به سر جمع چند عکس و ویدئوی افتضاحی است که توانسته اند پس از یک هفته تبلیغات پرحجم از ترافیک خیابان های مرکزی شهر تهیه کنند! یکی از بالاترینی ها به طنز نوشت: اگر این تصاویر و فیلم هایی که ما می بینیم اسمش راهپیمایی است، پس هر روز خدا در این سیصد و شصت و پنج روز در تهران راهپیمایی است. توی این عکس ها و فیلم ها که تا چشم کار می کند موتور و خودرو است. پس مخالفان کجا بودند؟ نکند همین راننده ها مشغول راهپیمایی بوده اند و ما خبر نداریم.
یادآور می شود بهترین عکسی که مشترکاً از سوی بی بی سی، جرس، کلمه، رادیو فردا و بالاترین درباره سناریوی 25 بهمن مورد استناد قرار گرفته، یکی از تقاطع های خیابان انقلاب را با حدود 10 پلیس و 20 تا 30 نفر عابر و ده ها خودرو نشان می دهد!! مجموع این تصاویر و ویدئوها نیز به تعداد انگشتان 2 دست نمی رسد!
یکی دیگر از کاربران بالاترین نوشته است: در نبود رهبر برای جنبش باید از همدیگر بپرسیم خب که چی؟ بعدش چی؟ همین حالا نوعی سردرگمی پدیدار شده و اگر فکری نشود به سرخوردگی هم می رسد.
ضد انقلاب دیگری می نویسد: اومدیم تو خیابون که چی؟ دور هم قدم بزنیم؟! آخه من نمی فهمم چرا حرکت های ما این قدر عقیم است. خب بابا یه تجمعی، یه حرکتی. می گویند، که ثابت کردیم زنده ایم. خوب اینو که خودم هم می دونستم زنده ام.
سایت ضد انقلابی خودنویس نیز در مطلب مشابهی یادآور شده است: این هم بیست و پنجم. بعدش چی؟ نمی خواهم کسی رو ناامید کنم ولی که چی؟ موسوی و کروبی چه کاره اند؟ آیا ما باید سالی یکی دوبار بیاییم و کتک بخوریم [نویسنده خارج کشور حضور دارد!]؟ کماکان باید حس تهوعی را داشته باشیم که نه آن طرفی می شود و نه این طرفی؟
داریوش سجادی از مخالفان مقیم آمریکا نیز در وبلاگ خود این گونه نوشته است: سران اپوزیسیون در رویایی شیرین می گفتند 25 بهمن روز تصاحب میلیونی خیابان هاست، تصوری که در 25 بهمن چون برف در مقابل خورشید آب شد و حضور آنان به چند تجمع پراکنده منحصر گردید. علی رغم این شهر آشوبی و شعارهای ساختارشکن، حرکت 25 بهمن را باید به نوعی یک شوخی تاریخی تلقی کرد که از حجم بالایی از توهم نیز برخوردار بود.
وی ادامه می دهد: شوخی بود چون میان حمایت و همبستگی با قیام ملت مصر ظاهراً دچار نسیان شده بودند که همان کسانی هستند که شعار نه غزه نه لبنان سر می دادند. کسی که این شعار را داده با شفاف ترین صورت در حال اعلام این اعتقاد است که ظلم ستیزی و دفاع از مظلوم محلی از اعراب برای او ندارد. بنابراین برای حاملان چنین تفکری مفهومی ندارد تا صدای اعتراض خود را متوجه اقدامات و جنایات ظالمانه اسرائیل یا حسنی مبارک علیه مردم غزه و لبنان کنند. لذا در حالی که طی یک سال گذشته هیچ گاه نشد این دسته از سبزها در هیچ کجا برائت خود از آن اندیشه های آپارتایدی را اعلام کنند بر همین اساس ادعای اعلام همبستگی و حمایت تصنعی امروزشان از مبارزات ظلم ستیزانه مظلومان مصری علیه همان دولتی که سال گذشته مظالمش در غزه ارزنی از تالم در خاطر مبارک ایشان را فراهم نمی کرد؛ چنین نوع دوستی با تاخیری را نمی توان جز «شوخی کردن» با قوه عاقله افکار بین الملل نام دیگری گذاشت؛ توهم آنها همه این است که معارضه با جمهوری اسلامی را آسان می پندارند. آنها چه خوش بدارند و چه خوش ندارند نظام جمهوری اسلامی ایران برخلاف مصر نظامی وابسته به کشورهای خارجی نیست که بتوان با فلج کردن آن از طریق شهرآشوبی، اربابان خارجی اش را متقاعد به کنار گذاشتن ایشان کرد. ترش یا شیرین، حکومت جمهوری اسلامی نظامی است مستقر و مستقل و مسلط که برخوردار از پایگاه مردمی قابل وثوق و اعتنائی نیز هست. حکومت در ایران کماکان برخوردار از یک عقبه مردمی و ثابت قدم و اکثریتی است و اگر خدای نکرده روزی همین نیروهای نظامی و انتظامی صحنه را بنفع توده های طرفدار جمهوری اسلامی خالی کرده و میدان را عملاً واگذار به شهروندان حامی حکومت و مخالفش کنند چه جدال خون چکانی را مهیا می کنند. در کنار این شوخی و توهم جنبش سبز کماکان از عنصر بی صداقتی نیز رنج می برد. متولیان این جریان نه با هم می توانند صادق باشند و نه با خود که اگر صداقت داشتند «مردرندانه» برای حرکت براندازانه تقاضای صدور مجوز از حکومت نمی کردند.
تمام ظرفیت پیاده نظام اسرائیل
روزارت خارجه رژیم صهیونیستی پس از قریب یک ماه سم پاشی علیه انتفاضه مردم مصر، طرفدار مطالبات آنان شد!
ارگان این وزارت ضمن بزرگ نمایی تحرک نقطه ای و حداکثر چند صد نفره وابستگان به منافقین در تهران نوشت: شعارهای ده ها هزار [!!!!!]
:: بازدید از این مطلب : 121
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7